معنی دیانت، تدین

حل جدول

دیانت ، تدین

دینداری


دیانت، تدین

دینداری


تدین

دینداری

ترکی به فارسی

دیانت

دیانت

مترادف و متضاد زبان فارسی

تدین

پارسایی، تقدس، تقوا، تورع، خداترسی، دیانت، دین‌باوری، دینداری، دین‌ورزی، دیندار بودن، متدین‌بودن،
(متضاد) ناپارسایی


دیانت

تقوا، خداپرستی، خداترسی، دینداری

لغت نامه دهخدا

تدین

تدین. [ت َ دَی ْ ی ُ] (ع مص) دیندار شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (غیاث اللغات) (اقرب الموارد) (المنجد). دین دار شدن و راستکار شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دین داری ودرستکاری. (ناظم الاطباء). || وام خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).


دیانت

دیانت. [ن َ] (ع اِمص) مأخوذ از دیانه تازی، دینداری کردن. صداقت و راستی. خداترسی. عدالت و تقوی و پرهیزگاری و پارسائی و خوبی و نیکوئی. (ناظم الاطباء). دینداری:
همه دیانت و دین جوی و نیک رائی کن
که سوی خلد برین باشدت گذرنامه.
شهید.
بمرگ این محتشم شهامت و دیانت و کفایت و بزرگی بمرد. (تاریخ بیهقی ص 371). شغلها و سفارتهای با نام کرده است. [بوطاهر تبانی] و در هر یکی از آن مناصحت و دیانت وی ظاهر گشته. (تاریخ بیهقی ص 209). نگاه باید کرد تا احوال ایشان [شاهان غزنوی] بر چه جمله رفته است و میرود و در... عفت و دیانت. (تاریخ بیهقی).
گر دیانت نیست آنچ آموخت پیغمبر بخلق
آنچه خصمان داشتندش جز دیانت چیست پس.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 206).
ای حیا را همچو عثمان در شجاعت چون علی
ای دیانت را چو بوبکر ای عدالت را عمر.
ازرقی.
که در امضای احکام شرع از طریق دیانت و... امانت نگذرد. (کلیله و دمنه). چون قواعد دین... مهمل ماند دیانت و صیانت برخیزد. (سندبادنامه ص 5).
دیانت از در دیگر برون رود ناچار.
سعدی.
و ترا همچنین فضل است و دیانت وتقوی و امانت.
سعدی (کلیات چ مصفا ص 23).
چون نبود خویش را دیانت و تقوی
قطع رحم بهتر از مودت قربی.
سعدی.
|| فروتنی کردن. || راستی. درستی. || طاعت کردن. (یادداشت مؤلف). آیین خداپرستی.

فرهنگ عمید

تدین

دین ‌داشتن،
دین‌دار شدن، متدین شدن،
دین‌داری،


دیانت

آیین خداپرستی، هر آیینی که اساس آن بر خداپرستی باشد،
(اسم) ملت، مذهب،

فرهنگ فارسی هوشیار

تدین

دین داشتن، متدین شدن

فرهنگ معین

تدین

(تَ دَ یُّ) [ع.] (مص ل.) دین داشتن.


دیانت

(اِمص.) دینداری، (اِ.) آیین خداپرستی. [خوانش: (نَ) [ع. دیانه]]

فرهنگ فارسی آزاد

تدین

تَدَیُّن، دین دار گشتن، دین داشتن، دین داری،

فارسی به عربی

دیانت

استقامه

معادل ابجد

دیانت، تدین

929

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری